دل نوشته ای خدمت یوسف باستان شناسی ایران
روزگاری دراز می گذرد از روزهای با تو بودن؛ کنارت نشستن و به دهان و چشمان و محاسن جوگندمی ات زل زدن و یاد گرفتن و فهمیدن و از عوامیت درآمدن... آری! و می گذرد از شب های سراسر صداقت و اشتیاق «ازبکیه» که دیگر، تو کمتر حرف می زدی و اجازه می دادی ما بی سوادهای تهی دست و دامن از دانش راستین، حرف بزنیم و اظهار فضل! کنیم؛ شعر بخوانیم؛ هم معرهای خودمان را هم شعرهای بزرگان را.
ما جوانک های دهه پنجاهی و شصتی را به انسان هایی پخته و خاک تجربه خورده، تبدیل کردی که گرد نه هزار سال فرهنگ و مدنیت را پس پشت دارند.
آقای مجیدزاده! آقایوسف! استاد دکتر یوسف مجیدزاده! مهربان! با وقار! دلسوز! شاگردپرور! بامرام! ایرانی! دوست داشتنی! سلام.
چو ترکِ دلبرِ من شاهدی به شنگی نیست
چو زلف پرشکنش حلقه فرنگی نیست
قوی به چنگ من افتاده بود دامن وصل
ولی دریغ که دولت به تیز چنگی نیست
استاد مجیدزاده! پای درس تو بود که یاد گرفتیم ارزش محوطه های باستانی و میراث فرهنگی از محوطه های نفتی بالاتر است؛ با تو نشستن ما را به این رشد و شعور رساند که «فرهنگ ها» گفت و گو می کنند نه «تمدن ها» و رئیس جمهور مبتکر «گفت و گوی تمدن ها» هم خیلی زود دریافت که از «گفت و گوی فرهنگ ها» بگوید نه تمدن ها؛ تو نخستین کسی بودی که در همان روزهای با تو بودن، آگاه مان کردی که رئیس جمهور ینگه دنیا را نه به خاطر روابط نامتعارفش با منشی اش که به خاطر دروغ گویی در انکار رابطه، دارند محاکمه می کنند و ماها را ناخواسته یاد آموزه های دینی خودمان انداختی که «دروغ» مفتاح همه شرارت ها و بدی ها و فحشاها است؛ آن قدر از اهمیت و ارزش باستان شناسی و باستان پژوهی در کویر تاریک جان مان، اخگر افروختی و ستاره و ماه و خورشید تاباندی که مصمم شدیم در فصل آتی، آیین استقبال از شما را در شهر نظرآباد برگزار کنیم و کردیم و چه باشکوه از آب درآمد و تو بزرگوارانه و بامرام، هرجا که نوشتی و هرجا که گفتی و هرجا که مصاحبه کردی ما ذره های برگزارکننده را نوازش کردی به نام و نام خانوادگی؛ حتی در کتاب دوجلدی «گزارش کاوش محوطه باستانی ازبکی» هم، جاودانه مان کردی.
بعد از مدتی که دوباره به وطن بازگشتی نوازش مان کردی و به نظرآباد و «موسسه رخسار قرآن» نزول اجلال فرمودی و آن چنان بزرگ، ظاهر شدی که دوباره باستان شناسان را به شگفتی واداشت. در آن دیدار بود که شجاعانه دیدگاه تازه ات را با ما در میان نهادی که «باستان شناسی در صدد پاسخ به تردیدها است در حالی که ما درباره قرآن، هیچ تردیدی نداریم.» آری! این دیدگاه تازه شما، بحث پردامنه «باستان شناسی قرآن» را به ساحتی نوین، بار داد. ما بازهم چراغی دیگر از دانایی شما را در تاریک خانه بینش خویش، درخشان و تابان و فروزان یافتیم و از نگاه ساده لوحانه رایج به قرآن کریم، برحذر ماندیم.
حضرت استاد!
هم زمان با آیین نکوداشت شما با انتشار این دل نوشته، دل تنگی مان را با شما در میان گذاشتیم. آرزو می کنیم حال که بحمدالله، آن بیماری لعنتی، فروکش کرده سری به ما بزنی تا «مگرم درد اشتیاق، ساکن شود.»
حضرت استاد! ببخشید اگر ادب این نوشته، دون شأن شما بود. بهروزی و فیروزی شما تمنای سحرگاهی ما است.
سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی
آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم
اسماعیل آل احمد - حسین عسکری
8 خرداد 1401
تصاویر، حاصل تلاش سید جعفر حسینی است.
دژ مادی محوطه باستانی ازبکی، شهرستان نظرآباد، استان البرز